فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام
علی مع الحق والحق مع علی،لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
درباره وبلاگ


سلام علیکم و رحمة الله و برکاته قال الله تعالی: ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی دوستی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) قلعه من است پس هرکس وارد قلعه ام شود از عذابم در امان است. بخونید و حض کنید و به داشتن پیشوایی چون امیر المومنین حیدر کرار مولی الموحدین امام علی ابن ابیطالب علیه آلاف التحیة والثناء افتخار کنید. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب علیه السلام شکر مخصوص خداوندی است که ما را از دوستداران علی ابن ابیطالب علیه السلام قرار داد.
نويسندگان

حضرت علي (ع):

1- دلهاي خود را به زياده روي در خوردن و آشاميدن نميرانيد، زيرا دلها مانند زمين مزروعي است که چون زياد از حد لزوم آبش بدهند مي ميرد و استعداد خود را براي کشت و زرع از دست ميدهد.

2- فرزندم آيا چهار کلمه تعليمت نکنم که به آنها از علم طب بي نياز گردي؟- چرا پدرجان- پس فراموش نکن : بر سر سفره طعام منشين مگر انکه کاملاً گرسنه باشي و از کنار طعام بر مخيز مگر آنکه هنوز اشتهاي به غذا داشته باشي ، غذا را خوب بجو، و چون به بستر خواب مي روي مواظب باش شکمت از طعام پر نباشد، يعني اگر بتواني بار شکمت را سبک کن ،  اگر به آنچه گفتم عمل کني احتياج به طبيب نخواهي داشت.


3- کسي که مي خواهد هميشه زنده بماند يعني بخواهد عمرش طولاني باشد، غذاي صبح را زود بخورد(صبح زود) و شام را دير ميل کند(دو وعده صبح و شام غذا بخورد) و با زنان کمتر هم بستر شود و قرض خود را سبک کند(براي آرامش اعصاب).

منبع

حضرت علی «علیه السلام» نفس پیامبر

 

فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ؛ پس هر کس با تو در مقام مجادله بر آید درباره حضرت عیسی علیه السلام پس از آنکه به وحی خدا از احوال او آگاه شدی بگو: بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود مباهله کنیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا لعن و عذاب خدا را بر هر طرف که دروغگو می‏باشد وارد سازیم. (سوره آل عمران، آيه61)

 

به گفته علامه طباطبايي در تفسیر المیزان تمام مفسرین و اهل حدیث اتفاق دارند و تاریخ هم تأیید کرده که رسول اکرم «صلوات الله عليه و آله» برای مباهله با نصاری جز علی و فاطمه و حسنین «علیهما السلام» کس دیگری را حاضر نفرمود. یعنی برای مباهله تنها به خود و علی «علیه السلام» که مصداق انفسنا بود و به امام حسن و امام حسین «علیهما السلام» که مصداق ابناءنا محسوب می‏شدند و به حضرت فاطمه «سلام الله علیها» که مصداق نساءنا بودند اکتفا نمودند و امتثال امر الهی را به وجود این انوار ملکوتی انجام دادند.

 

پس حضرت علی «علیه السلام» نفس پیامبر است و این تعبیر می‌رساند که حضرت علی «علیه السلام» از تمام انبیا و اوصیا به جز وجود مقدس پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله وسلم» افضل هستند.

منبع

«حلیمه سعدیه» مادر رضاعی رسول خدا «صلی الله علیه وآله وسلم» بود. او دختری داشت به نام حره که از شیعیان و دوست داران حضرت علی «علیه اسلام» بود. در زمان پیری، وی روزی به مجلس «حجاج» رفت. حجاج به او گفت:

 

شنیده‌ام تو عقیده داری «علی بن ابیطالب علیه السلام» از صحابه برتر است؟ حره گفت: هر که این حرف را زده، دروغ گفته است. زیرا من عقیده دارم که امیر المؤمنین نه تنها بر صحابه، بلکه بر تمام پیامبران به غیر از رسول اکرم «صلی الله علیه وآله وسلم» برتری دارد.

 

حجاج با شنیدن این اعتراف، جسورانه فریاد زد: وای بر تو! آیا علی «علیه السلام» را از پیامبران اولوالعزم برتر می‏دانی؟

 

حره پاسخ داد: من او را برتر نمی‏دانم، بلکه خداوند او را بر تمام انبیا برتری داده و به این مورد در قرآن نیز گواهی داده است.

 

حجاج گفت: اگر بتوانی این موضوع را از قرآن اثبات نمایی نجات می‏یابی و گرنه دستور می‏دهم که در همین مجلس گردن تو را بزنند.

 

حره: برای اثبات حرفم حاضرم و بر این عقیده پا فشاری می‏کنم.

 

اما راجع به حضرت آدم «علیه السلام» قرآن می فرماید: چون آن حضرت به درخت ممنوعه نزدیک شد، خداوند عمل او را نپذیرفت، {و حضرت آدم را ظالم خواند.} اما خداوند در قرآن خطاب به حضرت علی «علیه السلام» می‏فرماید: عمل شما خانواده عصمت و طهارت مقبول درگاه پروردگار است.

 

در جایی دیگر می گوید که خداوند به حضرت آدم «علیه السلام» فرمود: به این درخت نزدیک نشوید. ولی حضرت آدم ترک اولی و به آن درخت نزدیک شد و از میوه آن چید، اما خداوند همه چیز دنیا را برای امیر المؤمنین حلال کرد اما حضرت به دنیا نزدیک نشد.

 

اما راجع به حضرت نوح «علیه السلام» خداوند در قرآن می‏فرماید: او دارای زن بدکار و کافر بود. در حالی که حضرت علی «علیه السلام» همسری داشت که خداوند رضای خود را در رضای او قرار داده بود.

 

اما درباره حضرت ابراهیم «علیه السلام» وی به خداوند عرض کرد: خداوندا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟

 

خداوند فرمود: مگر ایمان نیاورده‏ای؟

 

حضرت ابراهیم عرض کردند: ایمان آورده‏ام ولی می‏خواهم قلبم مطمئن شود. اما امیر المومنین «علیه السلام» فرمودند: اگر پرده‏ها عقب رود تا غیب را ببینم برای من هیچ فرقی نمی‌کند و به یقینم افزوده نمی‌گردد. یعنی حضرت امیر به قدری به قیامت ایمان دارد که گویی هر لحظه قیامت را می‌بینند.

 

اما در مورد حضرت موسی «علیه السلام» وقتی خداوند به او امر کرد که برای دعوت فرعون برود حضرت موسی گفت: می‏ترسم مرا بکشد چون یک نفر از آنها را کشته‏ام.

 

در حالی که در آن شب که کفار تصمیم گرفتند رسول اکرم «صلی الله علیه وآله» را به قتل برسانند و چهل نفر شمشیر زن دور خانه پیغمبر جمع شده بودند، پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» فرمود: یا علی! آیا جای من می‏خوابی؟

 

حضرت علی «علیه السلام» عرض کردند: آیا جان شما در امان خواهد بود؟

 

پیامبر فرمود: آری.

 

امیر المؤمنین عرض کردند: جان من به فدای شما و حضرت در بستر پیامبر خوابید و نترسید.

 

درباره حضرت عیسی «علیه السلام» در روایت داریم که حضرت مریم در عبادتگاه زندگی می‏کرد وقتی وضع حملش نزدیک شد ندا رسید که اینجا عبادتگاه است نه زایشگاه. در نتیجه حضرت مریم از مسجد القصی بیرون رفت و در بیابان کنار درختی وضع حمل نمود. اما وقتی مادر حضرت علی «علیه السلام» ایشان را حامله بود پرده کعبه را گرفت و خداوند را به حق مولودش قسم داد، ناگهان کعبه شکافته شد و ایشان در داخل خانه خدا که اکنون قبله مسلمانان جهان است حضرت علی «علیه السلام» را به دنیا آوردند.

 

به هر صورت حجاج خونخوار و ستمگر به قدری از این سخنان مبهوت شد که علاوه بر اینکه به حره آزاری نرساند بلکه به او خلعت و پاداش هم داد.

منبع

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:ولایت ائمه اطهار علیهم السلام, :: 10:35 :: نويسنده : هیچی!


علامه مجلس در محاسن به سند صحیح از امام صادق یا امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که: « چون مومن می میرد با او درقبرش شش صورت داخل می شود یکی از آنها خوشروتر وخوشبوتر وپاکیزه تر از باقی صورتهاست، پس یکی در جانب راست ویکی در جانب چپ ویکی در پیش رو ویکی در پشت سر ویکی در پایین پا می ایستد وآنکه خوش صورت تر است در بالای سر؛ پس سوال یا عذاب از هر جهت مه می آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع می شود پس آنکه از همه خوش صورت است به سایر صورت ها می گوید: شما کیستید؟ خدا از جانب من شما را خیر دهد صاحب طرف راست می گوید: من نمازم. صاحب جانب چپ می گوید: من زکاتم. آنکه درپیش رو ایستاده می گوید من روزه ام. آنکه در عب سر است می گوید من حج وعمره ام. وآنکه در پایین پا است می گوید: من احسان به برادران مومنم.پس آنها به او می گویند توکیستی که از همه ما بهتر وخوشروتر وخوشبوتری؟ می گوید: من ولایت آل محمد (ص) هستم»[5]


5.بحار الانوار/ج6/ص
234

منبع

دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : هیچی!

 دست امیرالمومنین علیه السلام و دست خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم در عدل و داد برابر است.

قال ابوبكر: ... قال لی رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - لیله الهجره، و نحن خارجان من الغار نرید المدینه:

كفی و كف علی فی العدل سواء.

ابو بكر گفت: خدا و رسولش راست گفتند، رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - در شب هجرت در حالی كه بیرون از غار بودیم و اراده (رفتن) به مدینه را داشتیم به من فرمود:

دست من و دست علی در عدل و داد برابر است.

ابن مغازلی در مناقب، حدیث 170، ص. 129 - و ابن عساكر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق، ج 2، ص 438، اواخر حدیث. 953 (شرح محمودی). - شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب مناقب السبعون، ص 277، حدیث 17 و ص. 300 - متقی هندی در كنز العمال، ج 11، ص 604 (مؤسسه الرساله بیروت، چاپ پنجم)، و دیگران. 

منبع

بسم الله الرحمن الرحیم

 به نام پروردگار علی الاعلی

  .....عمر به ابوبکر گفت: چرا کسی را سراغ علی نمی فرستی تا او هم بیعت کند ؟

غیر از علی  و آن چهار نفر(سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر) همه بیعت کردند !

ابوبکر از عمر پرسید : چه کسی را بفرستیم ؟ عمر گفت: قنفذ را میفرستیم ،

او مردی خشن و ستمگر است . او از آزادشد گان

و یکی از از افراد قبیله "بنی عدی بن کعب " است.

قنفذ به همراهی عده ای به سوی خانه امیرالمومنین (ع) به راه افتادند....و اجازه خواستند.

ولی حضرت علی (ع) به آنها اجازه نداد .

قنفذ و همراهانش نزد ابوبکر و عمر بازگشتند و گفتند : به ما اجازه داده نشد ، در این حال

ابوبکر و عمر هر دو در مسجد نشسته و مردم اطرافشان را گرفته بودند.

عمر گفت: برگردید ! اگر اجازه داد داخل شوید وگرنه بدون اجازه داخل شوید !

دوباره به راه افتادند و در خانه علی (ع)اجازه خواستند. حضرت فاطمه زهرا،

دختر پیامبر خدا ، و سیدة النساء العالمین ،

فرمود:نمیگذارم بدون اجازه وارد خانه من شوید.

بار دیگر بازگشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند.

آنها به ابوبکر و عمر گفتند : فاطمه چنین گفت و نگذاشت بدون اجازه وارد خانه شویم.

عمر خشمگین شد و گفت: ما با زنها کاری نداریم !!

آتش زدن در خانه فاطمه

سپس عمر به عده ای که در اطرافش بودند دستور داد تا هیزم آوردند و عمر به کمک آنها

هیزم را اطراف منزل علی و فاطمه و فرزندانش قرار دادند.

سپس عمر با صدای بلند فریاد زد: قسم به خدا یا علی باید خارج شوی و

 با خلیفه رسول الله !! بیعت کنی وگرنه شما را با آتش میسوزانم !

فاطمه (ع) فرمود: ای عمر ، ما را با تو کاری نیست.

عمر گفت: در را باز کن وگرنه خانه را با خودتان آتش میزنم.

فاطمه (ع) فرمود:

 آیا از خدا نمی ترسی و به خانه ام داخل میشوی ؟!

کلمات مستدل و در عین حال سوزناک فاطمه در عمر تاثیری نکرد و

عمر از کار خود منصرف نشد و آتشی خواست و با آن در خانه را آتش کشید

و با فشار به در خانه داخل شد.

فاطمه (ع) جلو آمده فریاد زد: ای پدر ، ای رسول خدا !

عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد.

 فاطمه ناله ای زد : ای پدر .......!

عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی فاطمه زد.

فاطمه صدا زد : یا رسول الله ، ابوبکر و عمر بعد از تو چه بد رفتاری کردند.

عکس العمل امیرالمومنین (ع)

با مشاهده این جریان ، ناگهان علی (ع) از جا بلند شد و یقه عمر را گرفت و

او را محکم کشید و بر زمین زد و به بینی و گردنش کوبید

 و خواست او را بکشد .......

که فرمایش پیامبر و وصیت او را به خاطر آورد و فرمود:

قسم به خدایی که محمد را به پیامبری ارج نهاده است ، ای پسر صهاک (ای عمر) ،

اگر نبود کتابی  از طرف خدا گذشته و نیز عهدی که با رسول خدا (ص) کرده ،

 می فهمیدی که تو نمیتوانی داخل خانه من شوی!

در اینجا ، عمر از دست علی (ع) آزاد شد و از مردم کمک خواست.

مردم رو به خانه علی(ع)  آوردند و داخل خانه شدند.

امیرالمومنین (ع) دست به شمشیر برد.

قنفذ از ترس اینکه مبادا علی (ع) با شمشیر خارج شود ، برگشت ،

چون صلابت و شدت عمل علی را میدانست.

ابوبکر به قنفذ دستور داد تا برگردد و گفت : اگر علی حمله کرد

 کنار بیایید و الا سرسختانه داخل شوید.

و اگر مانع شد خانه اش را آتش بزنید.

قنفذ ملعون راهی خانه علی (ع) شد و با همراهانش با شدت وارد خانه شدند.

علی (ع) دست به طرف شمشیر برد ، ولی آنها زودتر به شمشیر حمله ور شدند و چون  عده شان زیاد بود غالب شدند.

سپس بعضی دست به شمشیر بردند و بالاخره اطراف علی را گرفتند و ریسمان به گردن آن حضرت انداختند !

 هنگامی که امیرالمومنین (ع) را از در خانه به مسجد می کشاندند....فاطمه (ع) جلو آمد و خود را بین علی و آنها فاصله قرار داد و مانع شد.

قنفذ ملعون چنان با تازیانه به فاطمه (ع) زد که اثر آن تازیانه پس از  شهادت فاطمه (ع) همچون بازوبندی دربازوی او باقی بود.

لعنت خدا بر قنفذ باد.

سپس علی را کشان کشان نزد ابوبکر آوردند در حالیکه عمر ، با شمشیر بالای سرش ایستاده بود و دیگران اطراف ابوبکر را گرفته بودند و همه مسلح بودند.

عکس العمل فاطمه (ع)

سلیم گوید: از سلمان پرسیدم: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه داخل شدند؟ پاسخ داد : آری ، والله بدون اجازه در حالیکه فاطمه (ع) با صدای بلند فریاد زد:

پدرم ، یا رسول الله ! ابوبکر و عمر ، بعد از تو و دور از چشمانت ، با تو بد رفتاری

کردند.همه مردم با دیدن این وضع گریه میکردند

جز عمر و خالد و مغیره.و عمر میگفت: ما را با زنها و رای آنها کاری نیست !

علی را به ابوبکر برسانید تا بیعت کند.

سخنان امیرالمومنین (ع) با ابوبکر در این حال علی (ع) می فرمود : به خدا قسم ، اگر شمشیر به دستم بود می فهمیدید که شما هیچگاه به چنین کاری دست نمی یافتید. قسم به خدا ، از جهاد خود را منع نمی کنم. اگر چهل نفر مرا یاری میکردندجمعیت شما را پراکنده میکردم.

لعنت خدا بر کسانی که با من بیعت کردند و سپس مرا تنها گذاشتند. وقتی ابوبکر چشمش به علی افتاد فریاد کرد: علی را رها کنید ! علی (ع) فرمود:ای ابابکر ، چقدر زود بر رسول الله طغیان کردی ! تو به کدام حق و با چه مقامی مردم را به بیعت خود دعوت کردی ؟! آیا تو دیروز به امر خدا و رسول با من دست بیعت ندادی؟! دفاع فاطمه و مجروح شدنش و اما نتیجه زدن قنفذ به فاطمه (ع):  وقتی فاطمه (ع) خود را میان قنفذ و شوهرش قرار داد و  قنفذ با شلاق بر آن حضرت زد ،عمر کسی را نزد قنفذ فرستاد و  گفت:  اگر فاطمه بین تو و علی فاصله شد او را بزن! قنفذ ، فاطمه (ع) را پشت لنگه درب قرار داد و در

 را  فشار داد و استخوان پهلوی فاطمه (ع) را شکست ،  و طفلی که در رحم داشت سقط کرد .

 فاطمه (ع) همواره در بستر بیماری بود تا از همان بیماری شهید شد.

 

 از کتاب اسرار آل محمد(ص)

تالیف : سلیم بن قیس

متوفای ۹۰ هجری قمری

 امام زین العابدین(ع):

سلیم راست گفته است. همه اینها احادیث ماست که از آنها خبر دارم.

امام صادق (ع):

هر کس از پیروان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشد چیزی از مسایل امامت ما نزد او نیست و از وسیله های ما هیچ آگاهی ندارد و آن کتاب الفبای شیعه و سری از اسرار آل محمد (ص)است.

 منبع

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 18:46 :: نويسنده : هیچی!

 


بر مدار مهر او گردد زمين ديوانه وار/ /در سماع آيد ز جام عشق او ليل ونهار
او كه از نامش دل آشفتگان, يابد سكون/ /ناجي دارالغرار و شافع دار القرار

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار..

او كه با شمشير برهان ,سركشان را بنده كرد/ /او كه دربستربخفت ومرگ را شرمنده كرد
او كه جسم نيمه جان دين حق ,احيا نمود/ /وزسبوي معرفت ,پر ساغر آينده كرد 

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

او كه پيمان اخوت بانبوت بسته است/ /او بحق پيوسته و از غير حق بگسسته است
سر نهاده بي تعلق بر ره معشوق خويش/ /رقعه آزادگي با مهر خون آرسته است

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

آن توئي قرآن ناطق در شب قدر آمدي/ /در شب تاريك اذهان, چون مه بدر آمدي
اي كه بر جمع جهالت پيشه بي اعتبار/ /بس صبوري كردي وبا وسعت صدر آمدي

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

قائد پرهيزكاران ,مقتداي مومنان/ /پيشواي زاهدان وعابدان و عارفان
برزبان عرشيان و فرشيان ذكرعليست/ /نام عليايش تسلي بخش اهل آسمان

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار

پينه بسته كتف شب از كيسه نان ورطب/ /ديده ها درانتظار طلعت محبوب شب
آن نسيم مهرباني مي نوازد كوچه ها/ /مي برد از دل ,صفاي روي او رنج وتعب 

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لا فتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

بغض سنگيني نهان در سينه داري چاه زار/ /اي كه بعد از فاطمه گشتي علي را غمگسار
در دلت بنهفته اي درهاي غلتان چون صدف / چون بگنجد در كفي, امواج بحر بيقرار......

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

او كه امشب برده تيغ كينه,كابوسش بخواب/ / شد صلات ودر صفش ابليس,صورت در نقاب
كام محراب از جبينش خورده وسيراب شد/ /رسته از دنياي دون وشد دعايش مستجاب....

كيست او؟ مير عرب شاهنشه با اقتدار 
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

زينب محزون بيا شد لحظه هاي واپسين/ /مرگ مادر ديده اي جان دادن بابت ببين
روزگار بي مروت با دل زارت چه كرد/ /زهر جانسوزحسن ,راس حسينت بعدازاين

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار

سوگ مولايم علي شد كو گذرگاه نجف/ /تاكنم برديده سرمه ,خاك درگاه نجف
همنوايم با بقيع و كربلا و كاظمين/ /همچو سامرا و مشهد در غم شاه نجف

كيست او؟ميرعرب شاهنشه با اقتدار
لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار      (م.ر.شايق)
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم آبان 1391ساعت 21:50  توسط عاشق مولا

 علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

 

در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت كرد.

 

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏كرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.

 

هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

 

دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

 

پرسیدند چرا این طور شده‏ ای؟

 

در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

 

تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟

 

آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

 

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏كشید.

 

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه می‏بینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم 

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏كرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.

نقل از کتاب داستان دوستان.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آذر 1391ساعت 23:4  توسط عاشق مولا  

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : هیچی!

 ابوزبیرگوید:ازجابربن عبدالله پرسیدم:آیاعلی(ع)دارای معجزه یانشانه هایی

 

بود؟

 

گفت:آری سوگندبه خدا!آن حضرت دارای معجزه هایی روشن بودکه

گروههایی دراجتماعات شاهدآنهابودند،جزشخص معاندآن علائم راانکارنمی

کندوجزکافرکسی آنهاراکتمان نمی کند،ازجمله آن معجزات این بودکه روزی

درمسیری باحضرتش همسفربودیم حضرت فرمود:

برویم تادرزیرسایه این درخت سدردورکعت نمازبخوانیم.

مارفتیم وبه کناردرخت رسیده ونشستیم،حضرت مشغول نمازشدوشروع به

رکوع وسجودنمود.مامیدیدیمآنگاه که حضرت به رکوع میرفت درخت سدرنیزبه

رکوع میرفت وبه هنگام سجده درخت نیزسجده می نمود،وبه هنگام قیام

امام قیام می نمود.چون این منظره رادیدیم شگفت زده گشته ومنتظرشدیم

تاحضرت نمازش رابه پایان رساند.آنگاه که نمازش به پایان رسیددعاکردو

فرمود:"الهمٌ صلٌ علی محٌمدوآل محٌمد"

"خداوندا!برمحمدوخاندان محمددرودفرست"

دراین هنگام شاخه های درخت(به قدرت خداوندبه سخن درآمده)

وگفتند:آمین آمین.

سپس فرمود:"اللهمٌ صلٌ علی شیعة محمٌدوآل محمٌد" "خداوندا!برشیعیان

محمٌدوخاندان محمٌددرودفرست"

دراین موقع برگهاوشاخه های ضخیم ونازک درخت(به قدرت خداوندبه سخن

درآمده)وگفتند:آمین آمین.

سپس فرمود:"الهمٌ العن مبغضي محمٌدوآل محمٌد،ومبغضي شیعة محمٌدوآل

محمٌد" "خداوندا!بردشمنان محمٌدوخاندان محمٌدودشمنان شیعیان آنان لعنت

کن"

بازدراین هنگام برگهاوشاخه های ضخیم ونازک می گفتند:آمین آمین.

منبع:کتاب الثاقب فی مناقب

+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم اسفند 1391ساعت 22:49  توسط عاشق مولا  

 عمر علیه اللعنة: امیرالمومنین علیه السلام از من و از ابی بکر به خلافت، اولی و سزاوارتر بود.

در روایتی از ابن عباس وارد شده است که:

كنت أسیر مع عمر بن الخطاب فی لیله، و عمر علی بغل و انا علی فرس، فقرأ آیه فیها ذكر علی بن ابی طالب فقال:

أما و الله یا بنی عبد المطلب لقد كان علی فیكم أولی بهذا الأمر منی و من أبی بكر ...

(الی ان قال)و الله ما نقطع امرا دونه، و لا نعمل شیئا حتی نستأذنه.

راغب،المحاضرات، ج 7، ص. 213

در یكی از شبها من و عمر بن خطاب سیر می كردیم (همسفر بودیم) و عمر بر قاطر و من بر اسب بودم، پس آیه ای قرائت شد كه در آن آیه نام علی بن ابی طالب یاد آوری می شد. پس (عمر بن خطاب) گفت:

آگاه باشید به خدا سوگند ای فرزندان عبد المطلب، به تحقیق كه علی در میان شما سزاوارترین است به این امر (خلافت) از من و ابو بكر ...

(تا آنكه گفت): به خدا سوگند هیچ كاری را بدون او تمام نمی كنم. و عملی بدون اجازه او انجام نمی دهم.

اولا: در این قضیه هیچ تردیدی نیست که در هر امری آن فردی که "اولی" و "سزاوارتر" است می تواند مسئولیت آن امر را به عهده بگیرد و آنگونه که شایسته و بایسته است از عهده برآید.

ثانیا: اعتراف عمر علیه اللعنة نشان می دهد که به برتری امیرالمومنین علیه السلام بر خود و بر ابی بکر کاملا واقف و عالم بوده است. لذا از روی جهل و فراموشی یا خطا و... خود را مقدم نکرده، بلکه در عین  اینکه می دانسته امیرالمومنین علیه السلام "اولی" هستند و از روی علم به برتری ایشان خود را مقدم کرد.

ثالثا: اما آنچه که اهمیت دارد این مطلب است که ابی بکر و عمر (علیهمااللعنة) خود را در چه امری مقدم کردند؟! آیا در امر جزئی و کوچکی که قابل عفو باشد؟! یا در امری که سرنوشت اسلام را تا قام قیامت مشخص خواهد کرد؟ آیا امر خلافت مساله ای بود که تقدیم و تأخیر افراد آن هم از روی علم چندان مهم نباشد؟! خلافت و امامتی که خداوند در مورد آن می فرماید:

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

و خداوند متعال در جواب خلیل خود حضرت ابراهیم علیه السلام که عرض می کنند آیا از ذریه من هم امام خواهد بود، بدون هیچ تاملی پاسخ می فرماید:

قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

و همچنین امر تعیین خلافت را به خود نسبت می دهد که:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً

کسی که خود را در امری که مستقیم مربوط به خداست و حتی پیامبری چون ابراهیم خلیل هم نمی تواند در آن دخالتی داشته باشد؛ مقدم می کند و خود را به عنوان خلفیه رسول خدا می خواند و سبب این همه اختلاف و گمراهی در امت می شود، کافر محض است.

منبع

 در کتاب مشارق النوار از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که به علی علیه السلام فرمود:ای علی؛ مثل تو در میان امت من مثل (قل هو الله احد) است، هرکس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و کسی که دو بار بخواند مانند آن است که دو سوم قرآن را خوانده است، و آنکه سه بار بخواند مانند آن است که همه قرآن را خوانده است.

سپس فرمودند:فمن احبک بلسانه فقد کمل ثلث الایمان، و من احبک بلسانه و قلبه فقد کمل ثلثی الایمان، و من احبک بیده و قلبه و لسانه فقد کمل الایمان. والذی بعثنی بالحق نبیاً لو احبک اهل الارض کمحبة اهل السماء لما عذّب الله احداً بالنار.کسی که تو را به زبان دوست داشته باشد یک سوم ایمان را احراز کرده است، و کسی که تو را به زبان و قلبش دوست داشته باشد دوسوم ایمان را به دست آورده، و آنکه تو را به دست خود و قلب و زبانش دوست داشته باشد ایمان او کامل است.

و قسم به حق آنکه مرا به پیغمبری به راستی برانگیخت اگر اهل زمین تو را همانند آسمان دوست داشته باشند خداوند یکی از آن ها را به آتش دوزخ وارد نمی کند.

ای علی؛ جبرئیل از طرف پروردگار عالم به من بشارت داده و فرموده است:

یا محمد بشّر اخاک علیاً علیه السلام إنّی لا اُعذّب من تولاه و لا ارحم من عاداه.

ای محمد به برادرت علی علیه السلام مژده بده که من اهل ولایت و محبت او را عذاب نمی کنم و به دشمنان او رحم نخواهم کرد.

منبع

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:حب علی علیه السلام, :: 17:59 :: نويسنده : هیچی!

 شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

رسول خدا در میان جمعی از اصحاب نشسته بودند که ناگهان چهار نفر از سیاهان جنازه سیاه چهره ای را به دوش گرفته و در حالی که او را میان پارچه ای پیچیده بودند به طرف قبرش حمل می کردند.رسول خدا فرمود اورا نزد من آورید. وقتی جنازه را آوردند در مقابل خود به زمین گذاشت و صورتش را باز کرد سپس به علی علیه السلام فرمود ای علی، این شخص همان ریاح غلام آل نجار است.

علی علیه السلام فرمود: به خدا قسم هرگاه مرا می دید تواضع می کرد و خجالت می کشید و می گفت ای علی، تو را دوست دارم.بعد  رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد او را غسل دادند و در لباسی از لباس های خودش او را کفن کرد و به همراه مسلمانان تا کنار قبرش تشییع نمود و مردم زمزمه شدیدی را در آسمان می شنیدند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:انّه قد شیّعه سبعون الف قبیله من الملائکة، کل قبیلة سبعون الف ملک، والله ما نال ذلک الا بمحبتک یا علی.هفتاد هزار گروه از فرشتگان او را مشایعت کردند که هر گروهی هفتاد هزار نفر بودند، و به خدا قسم جز به محبت و دوستی علی علیه السلام به این مرتبه نرسید.

سپس رسول خدا با دست خود او را در میان قبر نهاد و بعد از آنکه از او برای مدّتی روی خود را برگردانید خاک ها را روی آن ریخت.اصحاب فرمودند ای رسول خدا! دیدیم شما مدتی از او روی برگرداندی، سپس قبر را با خاک پوشاندی. علتش چه بود؟یغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این بنده فرمانبردار خدا تشنه از دنیا رفته بود. همسران بهشتی او یعنی حورالعین با شتاب برایش از بهشت آب آوردند و او چون غیرتمند است دوست نداشتم با نگاه کردن به همسرانش او را محزون سازم، مدتی از او روی برگرداندم تا آب آشامید. 

منبع 

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:ساقی کوثر, :: 17:55 :: نويسنده : هیچی!

 لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
هست عنوانی که از حق خواجه قنبر گرفت


ای خوش آن نیک اختری کز روی ایمان و خلوص
در دو عالم دامن آن مظهر داور گرفت


کی نشیند تا ابد گرد کدورت بر دلی
کز ولایش روشنی چون خسرو خاور گرفت


می شود سیراب از چشمه فیض خدای
هرکسی جامی ز دست ساقی کوثر گرفت

منبع

 فضایل علی(علیه السلام) از زبان عمر

 عمر بن خطاب در روز اول خلافتش (که بجای امام علی علیه السلام به نا حق بر مسند جانشینی پیامبر خاتم صلی الله تعالی علیه و آله و سلم نشسته بود و حق حضرت علی علیه السلام را غصب کرده بود- توضیح از هیچی!) به منبر رفت و گفت:
بخدا قسم دوازده فضیلت به علی بن ابیطالب (ع) داده شد که یکی از آنها برای من نیست و نه از برای احدی از مردم. و آن دوازده تا این است:

اولین فضیلت: بدنیا آمدن آن بزرگوار در کعبه.
دومین فضیلت: عقد حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در آسمان برای علی (ع).
سومین فضیلت: زهرا (علیهاالسلام) همسر علی (ع) است و این بهترین فضیلت هاست.
چهارمین فضیلت: آقا حسن و حسین (علیهماالسلام) فرزندان او هستند.
پنجمین فضیلت: فرمایشات پیغمبر (ص) در حضور من، کسی که من مولای او هستم پس علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد.
ششمین فضیلت: روز عید غدیر خم که حضرت رسول (ص) فرمود و من حاضر بودم، یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی علی نبینا و آله و علیه السّلام است یعنی تو برادر و وصی بلافصل من هستی.
هفتمین فضیلت: بسته شدن تمام درهای خانه اصحاب که به مسجد باز می شد. مگر در خانه علی (ع) که بسته نشد.
هشتمین فضیلت: قول پیغمبر اکرم (ص): کسی که عبادت کند در مثل مکه و مدینه نهصدو پنجاه سال مثل نوح (ع) که در ما بین قومش عبادت کرد و صبر کند بر گرمای مکه و گرسنگی مدینه و انفاق کند مالش را که بقدر کوه احد باشد و جهاد کند مابین کوه صفا و مروه در راه خدا با اختیار خودش برای رضای خدا و نیاید روز قیامت با ولای تو یا علی پس عمل او و زهد و انفاق او قبول نمی شود.
نهمین فضیلت: فرود آمدن ستاره در خانه علی (ع).
دهمین فضیلت : برگشتن خورشید برای علی (ع) دو مرتبه.
یازدهمین فضیلت: حرف زدن علی (ع) با مردگان باذن خدای تعالی و صحبت کردن با شیر و گرگ و آهو و اژدها و ماهی و سایر حیوانات.
دوازدهمین فضیلت: علی قادر است که پنجاه هزار نفر مثل مرا با دست چپش به قتل برساند
 و آقا علی (ع) حضور داشتند سر مبارک بلند فرمود و فرمودند اعتراف کرد به حق قبل از آنکه شهادت بر او بدهند...

منبع: تبیان

 

 كسى از حضرتش ( امام علی علیه السلام) پرسيد امر واجب چيست و واجب‏تر از آن كدام است،و امر عجيب چيست و عجيب‏تر كدام است،و چه چيزى سخت و مشكل و چه چيزى سخت‏تر است،و چه نزديك و چه نزديكتر است؟ على عليه السلام فورا پاسخ او را منظوما چنين فرمود:

وجب على الناس ان يتوبوا لكن ترك الذنوب اوجب و الدهر فى صرفه عجيب و غفلة الناس فيه اعجب و الصبر فى النائبات صعب لكن فوت الثواب اصعب و كل ما يرتجى قريب و الموت من كل ذاك اقرب (1) 

(1): بر مردم واجب است كه(از گناهان) توبه كنند،ولى ترك گناه از آن واجب‏تر است.روزگار در گردش خود عجيب است،و غفلت و بى‏خبرى مردم در روزگار عجيب‏تر است.شكيبائى در برابر حوادث و ناملائمات مشكل است،ولى پاداش(صبر) را از دست دادن از آن مشكلتر است.و هر چه را كه بدان اميد ميرود نزديك است كه برسد،ولى مرگ از همه آنها نزديكتر است.(از ديوان منسوب بآن حضرت) .

البته واضح و روشن است كسى كه بداهة چنين پاسخى گويد و يا فورى و بيسابقه خطبه بى نقطه و يا خطبه هفتصد كلمه‏اى ايراد كند كه يك حرف الف در كلمات آن نباشد چه نفوذى در فصاحت و بلاغت و چه تسلطى بر ادبيات عرب خواهد داشت.

 

منبع

 ابن ابى الحديد گويد :

او پيشواى فصحاء و استاد بلغاء است و در شان كلامش گفته‏اند از سخن خدا فروتر و از سخن مردمان فراتر است و تمام فصحاء فن خطابه و سخنورى را از سخنان و خطب او آموخته‏اند و اضافه ميكند كه براى اثبات درجه‏اعلاى فصاحت و بلاغت او همين نهج البلاغه كه من بشرحش اقدام مينمايم كافى است كه هيچ يك از فصحاى صحابه يك عشر آن حتى نصف عشر آنرا نمى‏توانند تدوين كنند (1) .

(1):شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد جلد 1 ص 12.

منبع

 علامه حلى رحمه الله گويد:

آن حضرت در روز جمعه سيزدهم ماه رجب سى سال پس از عام الفيل در كعبه به دنيا آمد، و جز آن حضرت هيچ كس نه قبل و نه بعد از حضرتش در كعبه زاده نشد، و در آن هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سى سال داشت.

منبع

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:مولود کعبه, :: 17:11 :: نويسنده : هیچی!

 شيخ حسين نجف

جعل الله بيته لعلى‏ 
مولدا يا له من علا لايضاها 
لم يشاركه في الولادة فيه‏ 
سيد الرسل لا و لا أنبياها

«خداوند خانه خود را زادگاه على ساخت. وه چه مقام والايى كه نظير ندارد»!

«زاده شدن او در كعبه فضيلتى است كه هيچ پيامبرى حتى سروران رسولان صلى الله عليه و آله و سلم نيز با او در اين فضيلت شركت ندارد».

سيد على نقى هندى

لكم يكن في كعبة الرحمن مولود سواه‏ 
إذ تعالى في البرايا عن مثيل في علاه‏ 
و تولى ذكره في محكم الذكر الإله‏ 
أيقول الغر فيه بعد هذا؟ لست أدري‏ 
أقبلت فاطمة حاملة خير جنين‏ 
جاء مخلوقا بنور القدس لا الماء المهين‏ 
و تردى منظر اللاهوت بين العالمين‏ 
كيف قد اودع في جنب و صدر؟ لست أدري‏ 
أقبلت تدعو و قد جاء بها داء المخاض‏ 
نحو جذع النخل من ألطاف ذي اللطف المفاض‏ 
فدعت خالقها الباري بأحشاء مراض‏ 
كيف ضجت، كيف عجت، كيف ناحت؟ لست أدري‏ 
لست أدري غير أن البيت قد رد الجواب‏ 
بابتسام فى جدار البيت أضحى منه باب‏ 
دخلت فانجاب فيه البشر عن محض اللباب‏ 
إنما أدري بهذا، غير هذا لست أدري‏ 
كيف أدري و هو سر فيه قد حار العقول‏ 
حادث في اليوم لكن لم يزل أصل الاصول‏ 
مظهر لله لكن لا اتحاد لا حلول‏ 
غاية الإدراك أن أدري بأني لست أدري‏ 
ولد الطهر «على»من تسامى في علاه؟ 
فاهتدى فيه فريق و فريق فيه تاه‏ 
ضل أقوام فظنوا أنه حقا إله‏ 
أم جنون العشق هذا لا يجازى؟ لست أدري (12)

«در خانه كعبه خدا جز او مولود ديگرى به دنيا نيامده، زيرا وى برتر از آن است كه در ميان خلايق در والايى نظيرى داشته باشد. و خداوند در آيات محكم قرآن از او ياد كرده است، آيا پس از اين شخص گول خورده و نادان درباره او سخنى دارد؟ نمى‏دانم».

«فاطمه (بنت اسد) در حالى كه به بهترين جنين حامله بود پيش آمد، جنينى كه از نور پاك آفريده بود نه از نطفه بى مقدار، و جلوه گاه لاهوت در ميان عالميان فرود آمد، حال چگونه در ميان پهلو و سينه قرار داده شد؟نمى دانم».

«فاطمه دعا كنان پيش آمد در حالى كه از الطاف خداى لطيف بخشنده درد زاييدن او را به سوى درخت خرما مى‏كشانيد، و او با احشائى دردمند آفريدگار خود را صدا زد. اما چگونه ناليد، چگونه زار زد، چگونه آه و ناله كشيد؟ نمى‏دانم».

«جز اين نمى‏دانم كه پاسخ كعبه اين بود كه لبخندى به او زد و از اين لبخند درى در ديوار خانه گشوده گشت.فاطمه داخل شد و صدف مژده شكافت و خرد ناب از آن بيرون جست.من تنها همين را مى‏دانم و جز اين چيزى نمى‏دانم».

«چگونه بدانم حال آنكه او سرى است كه خردها در آن سرگشته‏اند، و او با آنكه امروز پديد آمده ولى از قديم اصل الاصول بوده است. او مظهر خداست بى آنكه اتحاد و حلولى در كار باشد، و غايت ادراك و فهم آن است كه بدانم كه نمى‏دانم».

«آن طفل پاكيزه يعنى على عليه السلام ديده به جهان گشود و چه كسى را ياراى آن است كه با او در بلندى پهلو زند؟ پس گروهى درباره او هدايت يافتند و گروهى ديگر به راه ضلالت و حيرت رفتند. آيا گروههايى گمراه شدند كه پنداشتند او حقا خداست، يا آنكه اين جنون عشق بوده است كه مجازات ندارد؟ نمى‏دانم».

منبع

 

 

فراريان عدالت على زبان به مدح وى گشودند

1-روزى‏«نجاشى‏»در ماه مبارك رمضان دست‏به شراب خوارى زد،و على عليه السلام‏«حد»شارب الخمر را بر وى جارى ساخت،چون او از يك خانواده شريف بود،لذا وى و عده‏اى از خويشاوندانش‏«كوفه‏»را به سوى‏«شام‏»ترك كردند،و به دربار معاويه وارد شدند...

معاويه از آنان خواست نسبت‏به امير المؤمنين عليه السلام بد بگويند!!ولى‏«طارق بن عبد الله نهدى‏»از ميان آنان برخاست و گفت:اى معاويه!ما از كنار امام عادل و بحق فرار كرده‏ايم،دور او را افراد پرهيزكار و اصحاب رسول خدا فرا گرفته‏اند،آنان از«ناكثين و قاسطين‏»نيستند،اين كه ما فرار كرده‏ايم، تقصير على نيست،بلكه گناه ما باعث فرار ما شده است!! (1) در اين قضيه آمده است كه على از شنيدن آن سخنان خوشحال شد،و فرمود اگر«نهدى‏»امروز كشته شود شهيد است!

آرى سخنان آنان آنهم در دربار خود«معاويه‏»تيرى بود بر قلب چركين خليفه ستمگر شام،ولى فضائل و مناقب و عظمت على عليه السلام آن چنان وسيع و گسترده است،كه معاويه جز سكوت در برابر حق نتوانست اظهار مخالفتى بنمايد.

پى‏نوشت:

1) شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 88 تا 91،و با اشاره كمتر وسائل الشيعة ج 18 ص 474 ح 1 فروع كافى ج 7 ص 216 ح 15،بحار الانوار ج 41 ص 9 ح 2.

منبع

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:سد ابواب , :: 16:56 :: نويسنده : هیچی!

 «خانه گروهى از اصحاب به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم راه داشت،روزى آن حضرت فرمود:هر درى كه به مسجد باز مى‏شود ببنديد مگر در خانه على را.درها بسته شد.در اين باره گروهى سخنانى ناروا گفتند و به گوش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد.حضرت در ميان اصحاب به پا خاست و فرمود:گروهى درباره بستن درها و نبستن من در خانه على را،سخنانى گفته‏اند.من از نزد خود نه درى را بستم و نه باز گذاشتم ولى دستورى داشتم كه آن را پى گرفتم».

(احمد حنبل در چند جاى مسند و در كتاب فضائل)

امام على بن ابى‏طالب(ع) ص 96

احمد رحمانى همدانى

منبع

در دعای ندبه هم فرازی هست : و سد الابواب الا بابه . . .

 

پيوندها


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 117
بازدید هفته : 181
بازدید ماه : 177
بازدید کل : 47625
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1